به چشمهایم نگاه کن
قسمتی از کتاب را باهم میخوانیم:
بزرگتر که شدم به خودم یاد دادم که طبیعی رفتار کنم این کار را به قدری خوب می توانم انجام دهم که یک فرد عادی، تمام بعد از ظهر یا حتی مدت طولانی تری آن را باور کند؛ اما اگر چیزی بشنوم که عواطف متفاوتی را نسبت به آنچه مردم از من انتظار دارند، نشان داده ام؛ تمام نقش بازی کردن از بین میرود. در یک لحظه از نظر دیگران تبدیل به فردی ضد اجتماعی می شوم که آنها چهل سال پیش در من می دیدند.
جان الدر روبیسان در کتاب «به چشم هایم نگاه کن» از دنیای آسپرگری و ویژگی های زندگی اش می نویسد.
او م تمام تلاش خود را به کار بسته تا افکار و عواطفش در مورد آدم ها، مکان ها و اتفاقات را به درستی به یاد آورد و آن ها را به بهترین شکل ممکن بیان کند.
او در این کتاب سعی می کند تا عواطف و احساساتی که تجربه می کند، تصمیم ها و روند زندگی اش را برای دیگران به تصویر بکشد و آن ها را وارد دنیای اتیسم کند.
تمام هزینههای حاصل از فروش این کتاب صرف آموزش کودکان با اختلال اتیسم خواهد شد.