اختلال شناختی در کودکان، به اختلال در عملکردهای شناختی (فرایندهای ذهنی)، گفته میشود که عملکرد طبیعی بدون درمان ممکن نباشد. این مقاله در پی پاسخ به این سؤال است که آیا اختلالات طیف اوتیسم در این مقوله قرار میگیرند یا خیر.
اختلال شناختی در کودکان چیست؟
البته به نام اختلالات عصبی-شناختی هم میباشد، به مجموعهای از اختلالها و بیماریهای عصبی میگویند، که میتواند بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم (بهصورت پایدار یا گذرا) با ایجاد اختلال در سیستم عصبی، موجب آشفتگی در آگاهی فرد نسبت به خود و جهان اطرافشان شود.
این دست از اختلالات روان که به توانایی مغز در به یادآوری و پردازش اطلاعات مربوط هستند، بر نحوه تفکر و سطوح مختلف شناخت و در درجه اول به تواناییهای شناختی از جمله یادگیری، حافظه، درک و حل مسئله آسیب میزنند. مشکل در یادگیری اطلاعات جدید، اختلال در حافظه کوتاهمدت و سایر مشکلات شناختی نمونههای معمول علائم ابتلا به انواع اختلالات شناختی است؛ اما علائم میتواند بسته به نوع اختلال و فاکتورهای مختلف متفاوت باشد.
اختلال تنها وجود مشکل را منعکس میکند در یک یا چند حوزه شناختی نمیباشد، بلکه معمولاً با نشانههای رفتاری همراه میشوند. این اختلالات نمونهای از ارتباط پیچیده بین نورولوژی، روانپزشکی است و منجر به اختلال شناختی، و با نشانههای رفتاری نیز همراه میشود. رفتارها و روشهای فکری غلط، بسیار شبیه به برخی دیگر از اختلالات روانشناختی است.
علت بروز اختلالات شناختی
با این تفاوت که ریشه این اختلالات آسیب ناشی از اندامهای زیستی و یا سیستم اعصاب مانند ضربه دیدن سر یا انحطاط مغز بر اثر افزایش سن است. همچنین گاهی نیز فرد به دلایلی همچون سو مصرف مواد و… دچار این اختلالات میشود.
نیمی از کودکان اوتیسم هوش پایینی دارند. بعضی از افراد اوتیسم هوش جزیرهای دارند. هوش جزیرهای به این معناست که کودک در یک یا چند زمینه (مانند نقاشی یا موسیقی) تواناییهای قابلتوجهی دارد درحالیکه ممکن است از نظر سایر تواناییها مشکل باشد. کودک نمیتواند خودش را بهجای دیگران قرار بدهد و یا به مسائلی غیر از چیزهایی که به چشم میبیند فکر کند. توانمندیهای حرکتی و درک لمسی هم در این افراد بهتر از توانمندی درک مفاهیم نمادین است.
توضیح اینکه چرا مردم اختلال اوتیسم را بهجای اختلال شناختی، یک اختلال عصبرشدی میدانند، طولانی است. به گفته گرین اوتیسم یک اختلال عصبی رشدی است که بیشتر بهصورت رفتاری تعریف میشود؛ اما با طیف وسیعی از نقایص شناختی همراه است. به نظر میرسد در مورد برتری علائم شناختی در مقابل علائم رفتاری بین محققان اختلافنظر وجود دارد. بسیاری از محققان احساس میکنند که درک فرایندهای شناختی در اوتیسم پیشنیازی برای درک چگونگی ایجاد این اختلال است.
نظریه ذهن در کودکان
نظریه ذهن یک مهارت یا توانایی شناختی برای استنتاج در مورد حالات ذهنی افراد دیگر است. معمولاً در کودکان بین سه تا پنج سال ایجاد میشود. این توانایی ما را قادر میسازد تا از درک خود از باورها، نیات و خواستههای دیگران برای پیشبینی رفتار استفاده کنیم. بروز تئوری ذهن طی دوران رشد، ضروری است. بچههای کوچک معمولاً خودمحورترند و نمیتوانند به وضعیتهای ذهنی دیگران فکر کنند. با بالارفتن سن، تئوری ذهنشان ظاهر میشود و تدریجاً رشد و تکامل پیدا میکند
رسیدن به یک تئوری ذهن قوی، نقش مهمی در دنیای اجتماعی ما دارد و بر درک ما از طرز فکر دیگران، پیشبینی رفتارهایشان، تعاملات اجتماعی و حل اختلافات میانفردی کاملاً تأثیر میگذارد. ما برای اینکه بتوانیم با دیگران در تعامل باشیم، باید بتوانیم وضعیتهای ذهنی آنها را بفهمیم و درک کنیم که وضعیتهای ذهنی آنها چگونه بر رفتارهایشان اثر میگذارد.
تئوری ذهن به ما اجازه میدهد نیتها و منظورهای دیگران را بفهمیم و همچنین درک کنیم که در سر دیگران چه میگذرد که شامل ترسها، آرزوها، باورها و توقعاتشان میشود. تعاملات اجتماعی میتوانند پیچیده باشند و درک اشتباه آنها میتواند این تعامل را پیچیدهتر هم بکند. اگر بتوانیم در مورد طرز فکر دیگران، به ایدههای بهتری برسیم بهتر خواهیم توانست واکنش مناسب را نشان بدهیم. بسیاری از مطالعات نشان دادهاند که نظریه ذهن در افراد اوتیسم با اختلال همراه است.
آزمون باور متفاوت برای سنجش تئوری ذهن
آزمون سالی یکی از پرکاربردترین سناریوها در آزمون باور متفاوت است. این آزمون شامل یک بازی ساده عروسکی میشود: در حضور کودک یکی از عروسکها (سالی)، تیلهاش را در یک سبد در پوشیده پنهان میکند و سپس اتاق را ترک میکند. عروسک دیگر (آن) تیله سالی را از سبد به یک جعبه جابهجا میکند. بعد سالی به اتاق برمیگردد. از کودک سؤال میشود که سالی اکنون در وهله اول کجا به سراغ تیلهاش خواهد رفت. توانمندی نظریه ذهن یعنی درک اینکه چون سالی شاهد جابهجایی تیلهاش نبوده در وهله اول در سبد به دنبالش خواهد گشت.
کودکان اوتیسم که در این توانمندی رشد متناسب ندارند و قادر نیستند ذهنیات خود را از ذهنیات دیگران افتراق دهند، در پاسخ به سؤال خواهند گفت که سالی در جعبه به دنبال تیله خواهد گشت. در واقع چون خودشان میدانند که تیله در جعبه است، قادر به انتساب باور غلط به دیگری (که شاهد جابهجایی نبوده) نیستند.
درگذشته برای سنجش تئوری ذهن فقط از آزمون باور متفاوت استفاده میشد؛ اما اکنون، رویکردهای پیشرفتهتر دیگری وجود دارد که سایر مهارتهای تئوری ذهن را نیز ارزیابی میکند. مثلاً با کمک این آزمونها محققان توانستهاند بفهمند که توانایی درک خواستهها و آرزوهای دیگران مهارتی است که پیش از توانایی درک احساسات پنهان دیگران بروز میکند.
ظرفیت شناختی برای استنباط حالات ذهنی دیگران برای توسعه ارتباطات اجتماعی حیاتی است. برای همین کودک اوتیسم که با این مهارت اجتماعی-شناختی دستوپنجه نرم میکند، در ارتباطات اجتماعی با چالشهایی روبرو خواهد شد. نقصهایی که در تئوری ذهن توسط افراد اوتیسم نشان داده میشود، احتمالاً میتواند دلیلی برای درنظرگرفتن اوتیسم بهعنوان یک اختلال شناختی باشد.
مطلب پیشنهادی: بازیهای شناختی کودکان اوتیسم
عملکرد اجرایی
عملکرد اجرایی یک فرایند شناختی است که به ما کمک میکند تا اهدافی را تعیین، سازماندهی و برنامهریزی کنیم، توجه خود را متمرکز کرده و در نهایت کارها را انجام دهیم. عملکرد اجرایی شامل فرایندهای شناختی پیچیدهای؛ مانند حافظه فعال، حل مسئله و تفکر انعطافپذیر است.
بررسی اختلال عملکرد آن در افراد اوتیسم حتی پیچیدهتر است. رابطه بین اختلال عملکرد اجرایی و علائم رفتاری در اوتیسم موردتوجه بسیاری از محققان است. پژوهشها توانستهاند بین عملکرد اجرایی و علائم اجتماعی و غیراجتماعی مرتبط با اختلال طیف اوتیسم ارتباطاتی شناسایی کنند؛ اما برای مشخصکردن رابطه دقیق نیاز به تحقیقات بیشتری است.
نظریه انسجام مرکزی در افراد طیف اوتیسم
یکی از نقصهای شناختی افراد مبتلا به اختلالات طیف اوتیسم به نام نظریه انسجام مرکزی معروف است.
تبیین نظریه انسجام مرکزی مشکل است و اساس آن یکپارچه کردن اطلاعات در یک بافت است که با نام گشتالت میشناسند. مغز اطلاعات را بهصورت کلی و یکپارچه پردازش میکند و در صورت وجود نقص، پردازش جز به جز انجام خواهد شد. فریث ادعا میکند که کودکان اوتیسم در آزمون یافتن اشکال پنهان و در زیرآزمون طراحی مکعب آزمون هوش وکسلر کودکان و بزرگسالان توانایی فوقالعادهای از خود نشان میدهند. این توانایی از آنجا ناشی میشود که بافت بر آن تأثیری ندارد. هپ گزارش کرده که کودکان مبتلا به اختلالات طیف اوتیسم هنگام خواندن نمیتوانند از بافت استفاده کنند و کلمات همصدا را نیز اشتباه تلفظ میکنند.
پژوهشهای اخیر نشان میدهند که کودکان اوتیسم در شناسایی تصاویر آشنا درصورت ارایه کل تصویر و یا ارایه جز به جز آن تصویر توانایی برابری دارند. افراد غیر اوتیسم وقتی که کل چهره ارائه میشود توانایی بیشتری را نسبت به حالتی نشان میدهند که تصویر به صورت جزءبهجز ارائه میگردد. درحالیکه نظریههای شناختی منحصر به افراد اوتیسم نیستند، میتوانند به ما در درک چالشهای پیشرو و درمان شناختی رفتاری بسیاری از افراد اوتیسم کمک کنند. توضیحات شناختی اوتیسم میتواند مغز و رفتار را با هم پیوند دهد و شناخت در مرکز آن هم قرار دارد.