کارل راجرز همدلی را اینگونه تعریف میکند:
همدلی در واقع درک دنیای طرف مقابل است؛ به این معنی که ما دنیا را از زاویه دید او ببینیم و آن را با تمام وجود خود درک کنیم. به عبارتی دیگر یعنی اینکه ترس، خشم، نگرانیها و سردرگمیهای طرف مقابل را طوری درک کنیم، گویی این احساسات متعلق به خودمان است با این تفاوت که نترسیم و خشمگین، نگران و سردرگم نشویم.
همدلی توانایی درک حالات روانی دیگران و پاسخ دادن به آنها با احساسات مناسب است. همدلی به شخص اجازه میدهد تا خود را در موقعیّت شخص دیگری قرار دهد. همدلی نقش مهّمی در تعاملات اجتماعی ایفا میکند؛ بهعنوان مثال، درک اینکه چرا یک نفر عصبانی است، یا درک این مسئله که چرا وقتی کسی خبری خوب میشنود، خوشحال میشود.
همدلی در کودکان اوتیسم
چرا برخی از مردم فکر میکنند افراد اوتیسم نمیتوانند همدلی کنند؟
تحقیقات در مورد اوتیسم و همدلی در طول سالها تکامل یافته است، در ابتدا تصور میشد که فقدان همدلی یک ویژگی است که در همه افراد اوتیسم یافت میشود. اکنون میدانیم که این ویژگی در افراد با اختلال طیف اوتیسم وجود دارد این میتواند باعث شود که برخی از افراد روشهای تعامل و رفتار افراد اوتیسم را بهعنوان عدمهمدلی تفسیر کنند. یک فرد اوتیسم زمانی که دیگران در حال تجربه یک موقعیّت عاطفی و پریشان هستند مکن است واکنش نامناسبی در آن موقعیّت اجتماعی از خود نشان دهند.
برای افراد دیگر این رفتارها ممکن است سرد یا خشن به نظر رسد و به این باور برسند که افراد اوتیسم همدل نیستند. مطالعات نشان داده است که افراد اوتیسم در شناخت موقعیّت آن (تشخیص وضعیت عاطفی شخص دیگر) مشکل دارند، امّا در همدلی عاطفی (توانایی احساس حالت عاطفی دیگران و تمایل پاسخ به آن) مشکل ندارند. همدلی مستلزم مهارت ارتباط اجتماعی و رمزگشایی احساس فرد دیگری در یک موقعیّت است که این برای افراد اوتیسم به دلیل تمایل به تفکر عینی چالشبرانگیز است.
بهعنوان مثال، اگر از یک فرد اوتیسم بپرسید آیا مدل موی جدید من را دوست دارید؟ بدون اینکه درک کند این پاسخ چه احساسی در فرد ایجاد میکند ممکن است به شما نه بگوید. شاید ترکیبی از مشکلات اجتماعی و نقص در شناخت، باعث شود که در افراد این تصور را ایجاد کند که افراد اوتیسم همدل نیستند.
الکسیتایمیا (نارسایی هیجانی) و همدلی در اوتیسم
براساس تحقیقات حدود ۵۰ درصد از افراد اوتیسم نارسایی هیجانی دارند؛ وضعیتی که با مشکلات در درک و بیان احساسات، از جمله همدلی مشخص میشود. برخی از پژوهشگران بر این باور هستند که افراد اوتیسم به دلیل عدم ابراز هیجانات، ناتوانی در درک حالات چهره، ناتوانی در نامگذاری و درک احساسات ممکن است دارای اختلالی به نام الکسیتایمیا[۱] ( نارسایی هیجانی) باشند.
همدلی و جنسیّت
تحقیقات نشان میدهد که ممکن است برخی تفاوتها در ویژگیهای اوتیسم بین مردان و زنان وجود داشته باشد. بهعنوان مثال، مطالعهای در سال ۲۰۲۲ نشان میدهد که زنان اوتیسم از همدردی عاطفی بالاتری نسبت به مردان اوتیسم برخوردارند؛ همدلی عاطفی توانایی پاسخگویی مناسب به وضعیّت روانی فرد دیگر است.
با این حال، این نظریه مبتنی بر کلیشههای جنسیتی است و ممکن است تحت تأثیر نحوه دریافت انواع مختلف اجتماعی شدن افراد براساس جنسیت قرار گرفته شده باشد.
همدلی در کودکان اوتیسم با عملکرد بالا
کودکان اوتیسم با عملکرد بالا اختلال پایدار در رفتارهای غیرکلامی، استفاده از الگوهای تکراری در کارهای مورد علاقه و نقص در عملکردهای بین فردی دارند. در واقع این گروه از کودکان از لحاظ شناختی و زبانی عملکرد بالاتری از دیگر کودکان با تشخیص اوتیسم دارند، امّا در تعامل اجتماعی همچنان دچار مشکل هستند.
پژوهشها نشان داده است افراد اوتیسم با عملکرد بالا هرچند از لحاظ زبانی و شناختی عملکرد بالاتری نسبت به دیگر کودکان با تشخیص اوتیسم دارند امّا، در بازشناسی هیجانهای ساده، بازشناسی چهرهها به لحاظ ذهنی، هیجانی و قضاوتهای اجتماعی مشکلاتی دارند و این ناتوانیها سبب میشود این کودکان مشکلات اجتماعی داشته باشند.
تحقیقات نشان داده است از میان متغیرهای شناخت اجتماعی، همدلی در کودکان طیف اوتیسم و کودکان عادی تفاوت معناداری دارد. رویکردهای نظری درباره همدلی در دو گروه شناختی و عاطفی دستهبندی میشوندغ در همدلی شناختی، بهعنوان آگاهی شناختی از حالتهای درونی شخص دیگر یعنی افکار، احساسات، ادراکها و نیات او تلقی میشود به عبارت دیگر همدلی شناختی بر نقشپذیری یا پذیرش دیدگاه در تعاملهای اجتماعی متکی است.
در مقابل همدلی عاطفی گرایش به تمرکز بر مشارکت فرد در پاسخ عاطفی با دیگری است. نتایج تحقیقات همدلی شناختی از عاطفی در کودکان طیف اوتیسم پایینتر است. در پژوهشی که به مقایسه کودکان اوتیسم و همتایان عادی آنها پرداختند نتایج نشان داده است مشکلات بینفردی در کودکان اوتیسم تا حدودی با نوع شناختیِ آن ارتباط دارد.
افراد اوتیسم رشد بهنجاری در زمینه همدردی ندارند و عواطف خود را به طور مؤثر بیان نمیکنند. این وضعیت در کودکانی دیده شد که تمایل به نوازش والدین نداشتند و علاقه کمی به نوازش نشان میدادند. این کودکان در مراحل بعدی نیز علاقهای به اطرافیان و بازی بهنجار با کودکان نداشتند.
طراحی و اجرای روشها و برنامه مداخلههای مناسب برای بهبود شناخت اجتماعی و دیگر مؤلفههای روانشناختی در کودکان اوتیسم بسیار ضروری است. در راستای درمان و کاهش مشکلات و نشانههای اوتیسم مداخلاتی از جمله آموزش مهارتهای خودیاری، آموزش مهارتهای هیجانخوانی و آموزش مهارتهای پیشکلامی مؤثر است.
کارکردهای اجرایی و همدلی در کودکان اوتیسم
کارکردهای اجرایی، کارکردهای کنترلی نامیده میشوند که افراد در مواجهه با شرایط جدید از آنها برای اجرای تکالیفی استفاده میکنند و مؤلفههای بنیادی آن شامل بازداری، حافظه کاری، تغییر و انعطافپذیری شناختی هستند.
کارکردهای اجرایی عملکرد قسمتهایی از مغز است که مسئولیت انجامدادن تکالیف، تغییر تکالیف چند وظیفهای و دو تکلیف موازی را برعهده دارند. این ساختارهای شناختی برای رفتار هدفمند و حل مسئله در همه جنبههای زندگی، اعم از تحصیلی، شغلی یا اجتماعی ضروری هستند.
مطالعات انجام گرفته نشان داده است که میزان نقص در افرادی با آسیب لوب پیشانی با سطوح همدلی ضعیف رابطه دارد. کودکان اوتیسم احتمالا در استدلال سیال، برنامهریزی، تنظیم رفتاری و کنترل هیجانی مشکل دارند. محققان به بررسی رابطه میان کارکردهای اجرایی و همدردی پرداختند و به این نتیجه رسیدند که از بین مؤلفههای کارکردهای اجرایی، کنترل بازداری، حافظه کاری و انعطاف پذیری شناختی با همدلی شناختی، رابطه معنادار دارد.
برنامههای آموزشی کارکردهای اجرایی، مؤلفههای شناخت اجتماعی را افزایش میدهد. آموزش کارکردهای اجرایی، میتواند مهارتهای اجتماعی و تعاملی را در افراد اوتیسم با عملکرد بالا بهبود بخشد. علاوه بر این نتایج تحقیقات نشان داد اثر مثبت آموزش کارکردهای اجرایی در طول زمان همچنان پایدار خواهد ماند و در بهبود کیفیت زندگی کودکان با اختلال طیف اوتیسم مؤثر خواهد بود.
[۱] Alexithymia